loading...
دلنوشته ها

 

همیشه سوار خط شب‌رو می‌شوم. همه‌ی شش روز هفته را. تا ماربل آرچ پیاده می‌روم و سوار خط ۲۹۴ می‌شوم که مرا می‌برد خیابان فلیت. هیچ با مردهای تو اتوبوس حرف نمی‌زنم. بعد هم می‌روم تو {بار} سیاه و سفید که تو خیابان فلیت است. گاهی هم دوستم می‌آید آن‌جا. یک فنجان چایی می‌خورم.

دوستم قدبلندتر اما لاغرتر از من است. گاهی وقت‌ها می‌آید و با هم می‌نشینیم پشت میز بار. همیشه جا براش نگه می‌دارم، اما آدم همیشه هم نمی‌تواند جا نگه دارد. با آدم‌هایی که جای دوستم را می‌گیرند، هیچ حرف نمی‌زنم. بعضی‌ها فکر می‌کنند هیچ به حرف‌هاشان گوش نمی‌دهم. گاهی مردی روزنامه‌ی صبح را سُر می‌دهد سمت من، روزنامه‌ی اول صبح را. به من گفته که قبلاً چه کاره بوده. من هیچ وقت نمی‌روم تو بارِ نزدیک اِمبنک مِنت. یک بار فقط رفته‌ام آن‌جا. آدم از همان پشت شیشه می‌تواند ببیند که سرِ آن میزها چه خبر است. محوطه‌ی {بیرون} آن‌جا اغلب پر از کامیون است. همیشه عجله دارند. اغلب هم همان راننده کامیون‌ها. گاهی راننده‌های دیگری هم هستند. داداشم همین جوری بود. عادت داشت برای همان کارها برود آن جا. اما من شب که نباشد، بهتر می‌توانم به کارم برسم، تاریک که می‌شود، همیشه چراغ‌های سیاه و سفید روشن است. گاهی هم چراغ‌هاش آبی‌اند، که خوب نمی‌توانم ببینم؛ تو سرما. سرما که نباشد بهتر می‌توانم ببینم.

نورالله بازدید : 11 نظرات (0)

 

 

روزی کشاورزی متوجّه شد ساعتش را در انبار علوفه گم کرده است.

ساعتی معمولی امّا با خاطره ای از گذشته و ارزشی عاطفی بود.

بعد از آن که در میان علوفه بسیار جستجو کرد و آن را نیافت از گروهی کودکان که در بیرون انبار مشغول بازی بودند مدد خواست و وعده داد که هر کسی آن را پیدا کند جایزه ای دریافت نماید.

کودکان به محض این که موضوع جایزه مطرح شد به درون انبار هجوم آوردند و تمامی کپّه های علف و یونجه را گشتند امّا باز هم ساعت پیدا نشد.

کودکان از انبار بیرون رفتند و درست موقعی که کشاورز از ادامۀ جستجو نومید شده بود، پسرکی نزد او آمد و از وی خواست به او فرصتی دیگر بدهد.

کشاورز نگاهی به او انداخت و با خود اندیشید، "چرا که نه؟ به هر حال، کودکی صادق به نظر میرسد."

پس کشاورز کودک را به تنهایی به درون انبار فرستاد.

بعد از اندکی کودک در حالی که ساعت را در دست داشت از انبار علوفه بیرون آمد.

کشاورز از طرفی شادمان شد و از طرف دیگر متحیّر گشت که چگونه کامیابی از آنِ این کودک شد.
پس پرسید، "چطور موفّق شدی در حالی که بقیه کودکان ناکام ماندند؟"

پسرک پاسخ داد، "من کار زیادی نکردم؛ روی زمین نشستم و در سکوت کامل گوش دادم تا صدای تیک تاک ساعت را شنیدم و در همان جهت حرکت کردم و آن را یافتم."

ذهن وقتی که در آرامش باشد بهتر از ذهنی که پر از مشغله است فکر میکند.

هر روز اجازه دهید ذهن شما اندکی آرامش یابد و در سکوت کامل قرار گیرد و سپس ببینید چقدر با هوشیاری به شما کمک خواهد کرد زندگی خود را آنطور که مایلید سر و سامان بخشید.

این مثل در رابطه با کسانی به کار می رود که بی سواد صرف هستند، معرفت ندارند و خلاصه قوه دراکه و تشخیص آنها تا آن اندازه ای ضعیف است که حتی دو کلمه ی ساده «هر» و «بر» را که شبانان می شناسند و محل به کار بردن آن دو را نیز می دانند از هم تمیز نمی دهند. 

صدای «هر» برای طلبیدن و خواندن گوسپندان است و صدای «بر» با لهجه و آهنگ مخصوصی که فقط شبانان می توانند ادا کنند برای دور کردن و به جلو راندن گوسپندان به کار می رود. چوپانان ورزیده و کارکشته به تمام صداهای چوپانی واقف هستند ولی دو صدای هر و بر را هر چوپان تازه کار و مبتدی هم می داند و باید بداند زیرا هر و بر در واقع الفبای اصطلاحات چوپانی است و فراگرفتن آن حتی برای بچه چوپان ها نیز اشکال و دشواری ندارد.

پس در این صورت اگر کسی هیچ نداند به مثابه چوپانی است که از فرط بی شعوری و بی استعدادی هر را از بر تمیز ندهد.
 به همین جهت عبارت بالا ابتدا در منطقه ی غرب وم رفته رفته در سراسر ایران مصطلح گردیده در ادبیات ایران نیز رسوخ پیدا کرده است چنان که باباطاهر گوید :


خوشا آنانکه هر از بر ندانند

نه حرفی در نویسند و نه خوانند

تعداد صفحات : 5

درباره ما
سلام به همه دوستان گرامی به کلبه جدید بنده و خودتان خوش آمدید .:: نظرات شما برای بنده خیلی مهم و ارزشمند است لطفا با ارسال نظرات خود ما را در ارائه مطالب بهتر در وبلاگ یاری بفرمایید .:: در ظمن دوستان خواهشا در بخش جعبه ارسال پیام فقط در مورد وبلاگ نظر دهید و دربخش ارسال نظرات در مورد مطلب ارائه شده نظرتان را بنویسید .::زمان طولانی میشود برای کسانی که غصه دارند.کوتاه میشود برای کسانی که شاد هستند. دیر می گذرد برای کسانی که منتظر هستند زود می گذرد برای کسانی که عجله دارند اما.......اما ابدی میشودبرای کسانی که عاشق هستند.:: دوستان لطفا نظر و رای خود را هم حتما در مورد مطالب بیان کنید :. برای دیدن دیگر مطالب هم به صفحات دیگر یا از طریق آرشیو مراجعه کنید و اگر از مطالب خوشتان آمد اشتراک کرده و یا به دوستانتان وبلاگ را معرفی کنید.: امیدوارم لحظات خوشی را با ما سپری کنید کوچیک شما نورالله
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • نظرسنجی
    دوستان خوبم... نظر شما درمورد وبلاگ چیست؟
    آمار سایت
  • کل مطالب : 29
  • کل نظرات : 3
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 32
  • آی پی دیروز : 7
  • بازدید امروز : 34
  • باردید دیروز : 3
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 2
  • بازدید هفته : 41
  • بازدید ماه : 37
  • بازدید سال : 180
  • بازدید کلی : 1,851
  • کدهای اختصاصی